loading...
جک و سرگرمی
عرفان ولی زاده بازدید : 6 یکشنبه 16 تیر 1392 نظرات (0)

 

 

به رشتیه میگن اس ام اس چیست؟ میگه والا مثل زن گرفتن میمونه.خرجشو تو میدی حالشو یکی دیگه میبره

 

رشتیه میره قهوه خونه !یه دفعه یه لاته میاد تو چاقو رو میزنه وسط میزه میگه خواهر اینوریا رو ...... ، مادر اون وریها رو هم ...... !!یه دفعه رشتیه بلند میشه میگه آقا ببخشید من خواهر ندارم میشه اونور بشینم ؟ ...رشتیه حال میكنه از تریپه لاته یه روز چاقو ور میداره میره قهوه خونه شترق میكوبه رو میز .... تا میاد حرف بزنه ۳ -۴ تا از این مشتیا تیزی ها رو میكشن بیرون ! طرف جفت میكنه میگه .... خواهرمو اینوریا .... مادرمو اینوریا........

 

زن رشتیه بچه دار میشه، وقتی بچه‌ رو به رشتیه نشون میدن، میبینه بچه سیاهه!! خلاصه یكم میره تو فكر، ولی چیزی نمیگه. یك پنج-شیش ماه بعد، رشتیه با زنش مشغول كارِ خیر بوده، یهو وسط كار حواسش جمع میشه، میبینه خانوم اونقدر دست و پا زده كه پتو رو انداخته پایین. خلاصه حسابی شاكی میشه، میگه: خانوم‌جان این پتو رو بكش رو خودت، باز این یكی بچه هم مثل قبلی نور میخوره، میسوزه

 

رشتیه داشته تو خیابون میرفته یه دفعه یكی از پشت سر میزنه پس كلش میگه بگو بینم واقعا زدی یا شوخی كردی.... یارو میگه نخیر خیلی هم واقعی زدم ... رشتیه میگه خب خیالم راحت شد چون من از شوخی خوشم نمیاد


رشتیه به زنش میگه: خانم جان دوست داشتی مرد بودی؟ زنه میگه: نه، دوست داشتم تومرد بودی

دختر رشتیه یه دوست پسر داشته هر شب میومده خونشون ترتیب دختر رو میداده. خونه دختره این جور بوده كه از دم پنجره اول دختره میخوابیده بعد برادره، بعد مادره، آخر هم رشتیه. پسره هم هر شب از پنجره میومده همون اول ترتیب دختره رو میداده و میرفته. یه شب رشتیه با زنش دعواش میشه، زنه قهر می كنه میاد كنار پنجره میخوابه. شب طبق معمول، پسره از پنجره میاد تو، همون اول میپره رو زنه و شروع میكنه ، یه دفعه میبینه، اِه! این كه دختره نیست!  میپره رو دختره و .... رشتیه پامیشه به پسرش میگه: بابا جان بدو در ریم، یه یارو اومده از اون جلو همینجور داره میكنه میاد جلو

 

رشتیه داشته از افتخاراتش برای دوستش تعریف میكرده !!

میگه رفتم خونه دیدم یه یارو داره با خانومم تو آشپزخونه ور میره !!

دوستش میگه خوب تو چی كار كردی ؟

رشتیه میگه دیدم خانوم رو لخت كرد !

دوستش میگه خوب تو چیكار كردی ؟

رشتیه میگه دیدم قاشق رو برداشت  و مالید به .... خانومم

دوستش میگه خوب تو چیكار كردی ؟

رشتیه میگه : منم تصمصم گرفتم دیگه با اون قاشق غذا نخورم

 

 رشتیه میاد خونه میبینه داداشش رو كار خانومشه !! داداشش رو صدا میكنه شتلق میزنه زیر گوش داداشش !!  میگه اینو زدم دفعه بعد سیگار نكشی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
با سلام من تبلیغات شما را قبول میکنم. هر سخصی عضو شود جایزه هم می گیرد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا از سطح وبلاگ من راضی بودید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 47
  • بازدید سال : 183
  • بازدید کلی : 1,205